غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
بیتو سرگردانم و یک دردِ جانکاهم حسین خوب شد که سائلِ این بزم و درگاهم حسین دستهایم را نگیری! میخورم هر آن زمین راه را گم میکنم! پس باش همراهم حسین دردسر دارم برایت! من کجا اینجا کجا؟! بینِ خـوبانت منِ بیچاره گمراهم حسین مثلِ حرّ، با توبه راهم را به تو کج کردهام چونکه از آقـاییات بسیار آگاهم حسین میشوم آب از خجالت با همین چشمانِ خشک رزقِ اشکی لطف کن! ای عشقِ دلخواهم حسین رد شدم از خطِّ قرمزهایِ بسیاری ولی خط بکش بر اشتباهاتِ خودآگاهم حسین تا همین لحظه که طی شد با گناهانِ زیاد رحم کن بر باقیِ این عمرِ کوتاهم حسین از خدا جز تو نمیخواهم کسی را لحظهای هست عشقت حاجتِ صبح و شبانگاهم حسین آرزویم هست بیـمـارِ غـمـت باشم فقـط دردمندم کن! مداوا نه! نمیخواهم حسین میشود دوزخ گلستان! با شهیدان در بهشت تا که میگوئیم هر شب یکصدا، با هم: حسین داغت از قــلبم شبـیه شعله بالا میرود تـشنه بودی! آتـشی افتاده در آهم حسین میکُـشد آخر مرا که غارتِ انگـشترت روضهٔ پیراهنت شد دردِ جانکاهم حسین! |